خبرنامه |
ل پس از مدتی زیبایی و سفیدی خود را از دست میدهند Posted: 19 Jul 2013 03:53 PM PDT گچبریها و بعضی لوازم گچی منزل پس از مدتی زیبایی و سفیدی خود را از دست میدهند و کدر و تیره میشوند. شما میتوانید کمی نشاسته را درآب حل کنید نتیجه مثبت خواهد بود و برای اشیای مرمری نیز از این محلول میتوانید بهرهمند شوید. ترکخوردگی فنجانها و ظروف چینی را با شیر میتوان برطرف کرد بدین منظور فنجان را درون شیر قرار داده و به آرامی به مدت نیم ساعت بجوشانید اگر ترک فنجان زیاد نباشد پروتئین موجود در شیر ترک را کاملا میپوشاند و چینی شما جوش خواهد خورد. برای پاک کردن جای بد منظر برچسبهای مختلف روی در یخچال میتوانید روغن جلای مبلمان را روی آنها پاشیده و سپس با دستمال نرمی پاک کنید. - برای از بین بردن بوی بدی که از فر آشپزخانه به مشامتان رسیده و شما را ناراحت میکند، میتوانید قبل از پخت غذا ماهیتابهای را تا نصفه با مخلوط آب و سرکه پر نموده و وسط فر قرار دهید. حال باید فر را بهمدت چند دقیقه گرم کرده و سپس بگذارید تا سرد شود. - برای برطرف کردن چرک یقه پیراهن، قبل از قراردادن آن در [url=boxfun.ir]boxfun.ir[/url]میتوانید روی یقه پیراهن صابون ...ه و ۱۵ دقیقهای صبر کنید. سپس آن را در داخل ماشین لباسشویی بیندازید تا تمیز تمیز شو |
اعترافات جالب ، تکان دهنده و بسیار خنده دار Posted: 19 Jul 2013 03:31 PM PDT من اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان...؟17 ساله؟نام پدر....؟هستید؟ دیروز واکسن سرخک،سرخجه زدید؟ با تعجب گفت : بله! آقا منم گفتم : "اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 48 ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی"! طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان... هنوزم عذاب وجدان دارم!!! @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اون زمونا که از این نوشابه شیشه ای ها بود یه روز خواستم یه شیشه که اضافه اومده بود رو بذارم تو در یخچال دیدم بلنده و جا نمیشه. درش آوردم یکمش رو خوردم دوباره گذاشتم، در کمال تعجب دیدم نه، بازم جا نمیشه!:| @@@@@@@@@ [url=itwebsite.ir]امارگیر حرفه ای برای وبلاگ[/url] @@@@@@@@@@ اعتراف میکنم موقعی که بچه بودم ، کارتون فوتبالیستها رو نشون میداد،منم که بدون استثنا عاشق تک تک پسرای تو کارتون بودم ، میرفتم لباسمو عوض میکردم ،یه لباس خوشگل و شیک میپوشیدم، که وقتی تو دوربین نگاه میکنن،منو ببینن عاشقم بشن! @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ [url=boxfun.ir]اشپزی و عکس[/url] اعتراف می کنم دفعه اول که یه بز رو از نزدیک دیدم ، از ترس بهش سلام کردم و بعد فرار کردم!!! @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اعتراف می کنم یه بار اتو کشیدن موهام یک ساعت طول کشید ، چون موهام بلند بودش ، بعد از کلی کیف کردن و احساس رضایت، نگاه کردم دیدم اتوی مو اصلاً توی برق نیست @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اعتراف می کنم معلم دوم دبستانمون می گفت: املاها رو خودتون بنویسید چون من با دوربین مخفی می بینم کی به حرفام گوش می ده... از اون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام که امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کدوم وسیله ها دست زد؟ بیشتر هم به دریچه کولر شک داشتم! @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اعتراف می کنم موقعی که بچه بودم می خواستم برم دستشویی تلویزیون رو خاموش میکردم تا کارتون تموم نشه و بعدش که میومدم گریه میکردم به مامانم میگفتم کاره تو بود روشن کردی کارتون تموم شد! @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ یه بار از محل کارم اومدم بیرون داشتم با رفیقم اس ام اس بازی می کردم ، این رفیقم تکه کلامش کچل بود برام یه شماره فرستاد اومدم جوابشو بدم براش زدم کچل این شماره است تو داری ؟ ولی اشتباهی برای مدیرعامل یکی از شرکت ها که باهاشون کار میکنم فرستادم که اتفاقا کچلم بود!!! @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باقچه و سیگار خاموش موند تو دستم @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اعتراف می کنم یه با زنگ زدم 700 اپراتور ایرانسل کلی پشت خط منتظر موندم تا بعد یه ربع یه پسره جواب داد منم حواسم دیگه به گوشی نبود هل شدم گفتم: سلام منزل آقای ایرانسل؟ @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اعتراف می کنم یکی از معضلات دوران بچگیم این بود که چرا من نمی تونم مثل شخصیت های کارتونی که اشکاشون به دو طرف پرت می شد گریه کنم!کلی تلاش می کردم مثل اونا باشم موقع گریه کردن مثلا سرمو بالا بگیرم دهنمو باز کنم یا چشامو تنگ کنم که بازم جواب نمی داد @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ وقتی بچه بودم رفتم به اطلاعات مجتمع خریده الکی اسم خودمو گفتم پیج کنه بعد با صدای دلنشینش اسمم تو مجتع پخش شد از خوشحالی قند تو دلم آب شده بود انگار بهم تی تاب داده بودن @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اعتراف می کنم کوچیک که بودم تو سالن خونمون وقتی کسی نبود عینهو دیوونه ها شروع می کردم به رقصیدن... بعد یهویی یادم میو مد که خدا داره نگاه می کنه! خجالت می کشیدم می رفتم یه گوشه می نشستم! @@@@@@@@@@@@@@@@@@@ اعتراف میکنم که بچه بودم دوست داشتم دندون پزشک بشم، یه بار تو بازی بزور خواهرمو خوابوندم و دندون لقشو با نخ کندم |
You are subscribed to email updates from لابی ایران سوئد Iran & Sweden To stop receiving these emails, you may unsubscribe now. | Email delivery powered by Google |
Google Inc., 20 West Kinzie, Chicago IL USA 60610 |
نظرات
ارسال یک نظر